اوس اصغر به دخترش شبنم، گفت، بنشین که صحبتی دارم ،
شاکی ام ، دلخورم ، پکر شده ام،
چون که امروز با خبر شده ام،
که تو در کوچه ای همین اطراف،
با جوانی جُلنبر و الاف،
سخت سرگرم گفت و گو بودی ،
چه شنیدی از او ؟ چه فرمودی؟
رفته بالا فشارم ای گاگول،
سکته کرده ام مطابق معمول،
ای پدر سوخته ، بدم الان ،
پدرت را درآورد مامان،
میروی "داف" میشوی حالا؟
فکر کردی که من هویجم ، ها؟
بزنم توی پوز تو همچین،
که بیاید فکت به کُل پایین؟
دخترم جامعه خطرناک است،
بچه ای تو ، مخت هنوز آک است،
آن پدر سوخته چه می نالید؟
بر سرت داشت شیره می مالید؟
بست لابد برای تو خالی،
وای از این عشقهای پوشالی!
شبنم آنگاه بعد از این صحبت ،
گفت بابا خیالتان راحت ،
من فقط فحش بار او کردم ،
ناسزاها نثار او کردم،
پیش اهل محل به او گفتم :
به تو هم می شود که گفت آدم؟
بچه در راهه ، پس کجاهایی؟
خواستگاری چرا نمی آیی؟
تا که اوس اصغر این سخن بشنید،
کُل فکش به سمت چپ پیچید،
کله اش روی شانه اش ول شد،
سکته اش مثل این که کامل شد
121.پشت چراغ قرمز ماشین پشت سریم دستش رو گذاشته بود رو بوق، تو آینه نگاه کردم یه پیرمرد با کلاه نمدی!! هی زد زد زد... پیاده شدم میگم پدرجان دنده هوایی که ندارم! کجا برم؟ میگه واسه تو بوق نمیزنم واسه چراغ قرمز میزنم سبز شه!!
122.از تو کیفم دوهزارتومانی درآوردم و به راننده دادم. هشت هزار تومان پول داشتم، چهار تا دوهزارتومانی. راننده گفت خرد بده خانوم. گفتم خرد ندارم، هفتتیر پیاده میشم. گفت نگه میدارم برو خرد کن بیار. گفتم من نمیکنم این کارو آقا. گفت یعنی چی. گفتم وظیفهی من نیست. گفت خانوم وظیفهی شماست وقتی میخوای بیای سوار تاکسی شی اول نگاه کنی ببینی پول خرد داری یا نه. برنمیگشت نگاهم کند. گفتم مجلس تصویب کرده؟ اگه قرار باشه از صبح سوار هر ماشینی میشم خرد بدم باید به جای کیف با خودم گونی وردارم. بدون اینکه سرش را برگرداند دوهزار تومانی را پس داد و گفت به سلامت. نه خردتو خواستیم نه درشتتو. میخواست شرمندهام کند؟ یا خودش را در نقش بازیکن ایرانی میدید که با بازیکن اسرائیلی وارد رقابت نمیشود و مسابقه را واگذار میکند؟
دوهزار تومانی را گرفتم و گذاشتم تو جیبم و پیاده شدم. در را بستم و یکطرف شالم ماند لای در و هر چه کشیدم نیامد. به تقلا افتادم در را باز کنم شال را نجات بدهم که ماشین حرکت کرد و بقیهی شالم از سرم کشیده شد و باهاش رفت. شال قرمزی که از توی مترو خریده بودم دو هزار و پانصد تومان داشت همینطور دور میشد و بالبال میزد. فکر کنم راننده به این می اندیشید که : قبل از اینکه عرق فرد خشک شود انتقامت را بگیر
دستم را عین اسرای بعثی گذاشتم روی سرم. زیر پل عابر پیادهی هفتتیر بودم و مانده بودم چه کنم. چند نفر دورهام کردند. یکیشان کتش را درآورد و گفت خانوم اینو بنداز رو سرت تا نگرفتن ببرنت. گفتم نمیشه که آقا. یکی گفت بیا این دستمالو بنداز سرت تا از اونور خیابون برات روسری بخرم. مثل آتشی بودم که میخواستند با بیل خاموشم کنند. گفتم نمیخوام آقا اگه میشه یه دربست بگیرید برم. هفتهشت نفری دورم جمع شده بودند و یکیدوتاشان داشتند با موبایل ازم فیلم میگرفتند. انگار آدم به این لختی تو عمرشان ندیده بودند. گفتم یعنی چی؟ از چی فیلم میگیری آقا؟ صدایی از پشت سرم گفت همیشه یه زاپاس همرات باشه آبجی. زنی گفت بیا این پلاستیکو بذار رو سرت من برم برات یه شالی روسریای چیزی بگیرم. کیسه پلاستیک دستهدار را کشیدم روی سرم و تعداد موبایلهایی که به طرفم گرفته شده بود بیشتر شد. دستم را گرفتم جلوی صورتم. مثل کسی که تو لباسش خرابکاری کرده، مثل کسی که یکدفعه زیپ شلوارش در رفته یا، قبل از رسیدن به قرار مهمش افتاده توی جوب، تو یک جلسهی رسمی آروغ بلندی زده
تعداد موبایلهایی که به طرفم گرفته شده بود بیشتر و بیشتر میشد
123.فیزیکدانان دنیا دارن تلاش می کنند سفر در زمان رو امکانپذیر کنند اونوقت توو مملکت ما ظرف 6 ماه تلاش مداوم کاری با قیمت بنزین کردن که سفر در مکان هم غیر ممکن شد
125.در زندگی هر دختری یک سوال هست که تا آخر عمر او را همراهی می کند : حالا چی بپوشم؟
126.خدا جون , می تونم خواهش کنم , هر چی رو , از هر جا بر می داری , دوباره بذاری سر جاش… ؟؟؟ هیچی سر جاش نیست
127.خبرگزاریهای ایرانی مثل بیکینی هستند همه چیز را نشون میدن غیر از چیزهای اصلی !!
128.بالای خودپرداز، اخطاریه چسبوندن: به علت کلاهبرداریهای انجام شده از افراد بیسواد از این افراد تقاضا میشود کارت خود را به دیگران جهت برداشت یارانهها واگذار نکنند
از کارمنده پرسیدم قضیه چیه این اخطاریه رو زدین؟! گفت یه عده که بیسواد هستن اومدن کارتشون رو به یه نفر دادن که پولشون رو از حساب بکشه بیرون اما اونا هم از اون بیسوادا سو استفاده کردند و پولاشون رو به یه کارت سرقت شده انتقال دادن و به بیسوادا گفتن حسابت خالیه و بعدشم رفتن پولا رو به جیب زدن. عجب دزدایی داریم!! بعدش ازش پرسیدم مطمئنی آدمای بیسواد میتونن این اخطاریه رو بخونن؟؟ یارو یه لحظه فکر کرد بعد یهو همه توی بانک زدیم زیر خنده
129.پول نداریم یه دونه نون بخریم، اونوقت روزی دوازده ساعت برنامه آشپزی میذارن
130.سکه 500 تومنی دادم به تاکسی بهم میگه پول خورد بده.
111.ده 10 روز مونده به عید شروع کردیم به تبریک گفتن و حالا صد بار تا ماه اردیبهشت به هم تبریک میگیم
112.دیروز زنگ زدیم این شرکت های خدماتی که دوتا کارگر بفرستند بیان کمک کنند به خونه تکونی عید. اونا هم دو تا خانوم جوان فرستادند که شهرستانی و دانشجوی حقوق یه دانشگاه دولتی تو تهران بودند
درود به غیرت و شرف این دو دختر
113.به طرف می گم ژاپن زلزله اومده نزدیک ٩ ریشتر !
میگه : آخی بیچاره ها دم عیدی گناه دارن که
114.تفریح سالم و بی دردسرمون شده خواب ؛ نه گیر میدن و نه مجوز میخواد
115.به وزیر آموزش و پرورش میگن 28 اسفند تعطیله ؟!! میگه ما که نمی تونیم تعطیل کنیم ولی خود دانش آموزا میدونن چه کنن
116.تو کلاس آموزش ازدواج یه فیلم گذاشتن میخوان بگن اول با نوازش شروع کنید بعد نشون میدن یارو داره دست میکشه رو میز! سکانس آخرشم چار تا پایه میز رو هواست! خب مجبورین فیلمش رو بسازین؟
117.کریسمس میبینی همه حرف از بابا نوئل میزنن و میگن که بابا نوئل برامون کادو میاره در حالی که میبینی عمو نوروز با یدونه دایره زنگی تو خیابونای شهر میگرده و از مردم گدایی میکنه
118.یه باک شیر موز بزنیم بیست تومن ارزونتر در میاد تا بنزین
119.خدایا هر جا میریم و ظلمی میبینیم همه میگن ...نگران نباش خدا جای حق نشسته ....! میشه از جای حق پاشی... که حق سر جای خودش بشینه. ((((اگه این مورد بدهست زود زود بگید تا برش دارم.)))
120.الان 6 ماهه که از طرف ایرانسل برام اس ام اس میاد 12680 تومان دیگه شارژ کنی 420 تومان شارژ بهت میدیم، امروز برام اس ام اس داد 2800 تومان دیگه شارژ کنی بهت 420 تومان شارژ میدیم، شارژ کردم یک ساعت بعدش گفت باید 4800 تومان دیگه شارژ کنی تا بهت بدیم
101.مصدق تا ۲۹ اسفند دنبال ملی کردن نفت بود، ما دنبال اینیم از ۱۸ اسفند تعطیل کنیم یا ۲۳
102.بعضی ها به پای هم پیر می شوند و بعضی ها به دست هم
103.تو خیابون با ماشین (که چقدر کلهمون خورده باشه تو سقف خوبه؟) هیچی! تو پیادهروش دو قدم راه میریم باید چاله چولهها رو دریبل بزنیم، پامون پیچ نخوره بخوریم زمین، بعد ۸.۹ ریشتر زلزله اومده ژاپن، آسمونخراش هشتصد طبقهای داره نرمش کمر میکنه، ملت هم واسادن فیلم گرفتن
سونامی هم که نگیم بهتره! یه شب تا صب بارون بیاد تهران میشه ونیز، باید قایق موتوری بندازیم تو خیابون
104.چن تا صندلی زاغارت تو خونه داشتیم. شب قراربود پسر دوست بابام با خانوادش بیان خونمون. پسره خیلی باکلاس بود و منم ازش خوشم میومد. واسه همین صندلیا رو قایم کردم تو اتاق که جلو پسره ضایع نباشه. بعد که مهمونا اومدن عروس و خواهر عروس و فک و فامیلو برداشتن آوردن! جا واسه نشستن کم اومد. یهویی مامانم با خوشحالی خاصی داد زد: آره...صندلی داریم. این آزیتا قبل این که شما بیاین قایمشون کرده تو اتاق میگه زشته جلو مهمونا ضایع میشیم!مادر جان ممنون
105.مخصوص فیس بوکی ها:
جدیدا که از خواستگارو این چیزا خبری نیست دخترا از تعداد فرند رکوئست هائی که اکسپت نکردن واسه هم کلاس میزارن
106.طرف میخواد بیاد خواستگاری، میپرسن پسر خوب هست حالا؟ معرفش با افتخار میگه: آره خیلی پسر با دین و ایمان و خوبیه ، تو عروسی خواهرش اهنگ گذاشته بودن اعتراض کرد از وسط عروسی بلند شد رفت بیرون دیگه نیومد 107.یه ماشین خریدیم 1000 تا دوست پیدا کردیم . الان که فروختیمش یکیشونم زنگ نمیزنه 108.یه خواننده ی نه چندان معروف باز هم در خارج! یه آهنگ میخونه که با توجه به معنیش باعث حتی عوض شدن زندگی دیگران میشه، ایرانیه آهنگ میخونه: هلوی منی تو! میخوام تو رو گاز بزنم 109.آخرش نفهمیدیم ؟!!! توی این مملکت تو روبوسی، 2 بار باید بوس کنیم یا 3 بار؟؟ 110.دیشب خیلی خسته بودم، واسه همین تصمیم گرفتم زودتر بخوابم. تازه چشمم رو هم افتاده بود که یه دفعه از خواب پریدم. از رختخواب بلند شدم و دیدم همسایه پایینی مهمون داشته و حالا هم دارند تشریف می برند..... تو مراسم و مهمانی ها به محض اینکه اعلام رفتن کنیم، خداحافظی ها از همون کف زمین که نشستیم شروع میشه و تا چشم کار میکنه، تا جایی که همدیگه رو اندازه یه مورچه می بینیم، ادامه پیدا میکنه: خب احمد آقا ، صغرا خانم! “خیلی زحمت دادیم، با اجازه تون از حضورتون مرخص میشیم.” با گفتن یه همچین جمله ای، تراژدی سریال یانگوم وار خداحافظی شروع می شه. بیشتر از چهل بار توی خونه یارو خداحافظی می کنیم. حالا حساب کنید مثلا ۶ نفر آدم اومدن مهمونی و حالا دارن می رن بیرون. به طور مستمر و بی وقفه همه می گن: خداحافظ صاحب خونه بدبخت، پس از کلی پذیرایی و دولا و راست شدن حالا باید به اتفاق اهل و عیال بره دنبال مهمون ها، مستمراً جواب خداحافظیه اونا رو بده: “خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ ، قربون شما ، خداحافظ ، خداحافظ ، ببخشید بد گذشت، خداحافظ ، خداحافظ…” حالا اومدن دم در: ” … خب اصغر آقا ببخشید مزاحم شدیم ، تو رو خدا شما هم یه شب تشریف بیارین. “خداحافظ ، خداحافظ ، چشم، حتماً مزاحم میشیم، سلام برسونین ، خداحافظ ، خداحافظ…” توی این دسته اگر تعداد خانم ها از دو نفر بیشتر باشه که دیگه واویلاست. تازه دم در خونه یادشون می افته دستور پختن قورمه سبزی و رنگ موها و آخرین خریدها و جدیدترین دکوراسیون رو به هم بگن و تو تمام این مدت صدای دلنشین خداحافظ ، خداحافظ مرتباً به گوش می رسه. حالا همه سوار ماشین شدن و سرنشینان از چهار طرف ماشین تا کمر بیرون اومدن و دارن دست تکون می دن: “خداحافظ ، خداحافظ ، خداحافظ “ راننده هم برای عرض ارادت اون موقع شب ۵ تا ۶ بوق به معنی خداحافظ برای مستقبلین میزنه. حالا دیگه ماشین رسیده ته کوچه و این بار دیگه فریاد می زنن: “خداحافـــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــــظ ، خداحافـــــــــــــظ…” آخه یکی نیست بگه مگه میخواین برین سینه کش قبرستون که دل نمی کنین از هم!؟ تازه فردا ساعت ۱۱ صبح یکی از خانم هایی که دیشب مهمون بوده زنگ میزنه به صغرا خانم و میگه: “صغرا جون ممنون بخاطر پذیرایی دیشب؛ والله زنگ زدم بگم دیشب این بچه ها حواسم را پرت کردن یادم رفت ازت خداحافظی کنم!!!” |